خلاصه ی فصل سوم خاطرات خون اشام


کلوپ تابوت ها همین جاست

بله درست اومدید اینجا سرزمین وحشت و خونه

فصل سوم

کلاوس در تلاش برای ساختن ارتشی از دورگه از خون‌آشام و گرگینه است. اما دورگه‌هایی که می‌سازد زنده نمی‌مانند. استفن که تبدیل به یک خون‌آشام وحشی شده‌است. از کمک به او دریغ نمی‌کند. الینا سعی می‌کند همراه دیمن و آلاریک با نقشه‌ای استفن را نجات دهد. اما استفن به آن‌ها می‌گوید که نمی‌خواهد نجات پیدا کند و برگردد و برای اثباتش دوست دیمن اندی را می‌کشد. کلاوس خواهرش ربکا را که مثل او یک خون‌آشام اصیل است زنده می‌کند و آن‌گاه به ذهن استفن نفوذ کرده و از او می‌خواهد که به یاد آورد. استفن به یاد میاورد که در سال‌ها پیش کلاوس و خواهرش را دیده و ربکا عاشق او شده‌است. سپس کلاوس و ربکا که در حال فرار از دست فردی بودند مجبور به جابه جایی  می‌شوند و کلاوس به ذهن استفن نفوذ کرده و از او می‌خواهد که او و ربکا را فراموش کند. ربکا که دوست دارد با استفن بماند در برابر فرار با کلاوس مقاومت می‌کند و کلاوس او را می‌کشد. کلاوس متوجهٔ رفتار عجیب استیفن می‌شود و همراه با ربکا او را به زور به میستیک فالز برمی‌گرداند. در آنجا کلاوس می‌فهمد که الینا زنده‌است. وی بار دیگر به ذهن استفن نفوذ می‌کند و از او می‌خواهد که انسانیتش را خاموش کند. از اینجا به بعد استفن دیگر به چیزی اهمیت نمی‌دهد و فقط به هر چه کلاوس بگوید گوش می‌کند. کلاوس، تایلر را دورگه می‌سازد و راه درست کردن دورگه‌ها را یاد می‌گیرد.

کلاوس می‌فهمد که خون الینا تنها راه زنده ماندن دورگه‌هایش است، بنابراین نمی‌خواهد که الینا بمیرد. کاترین و جرمی، مایکل(پدر کلاوس) را پیدا می‌کنند. مایکل قصد کشتن کلاوس را دارد. الینا هم سال جدید تحصیلی را در حالی آغاز می‌کند که استفن دوباره شروع به خوردن خون انسان کرده و تایلر هم نوعی احساس نوکری نسبت به کلاوس پیدا کرده‌است. الینا و آلاریک در جشن آغاز سال، سعی می‌کنند استیفن را با گل شاه پسند بیهوش کنند و او را در سلول قدیمی فوربس زندانی کنند تا مایکل، کلاوس را بکشد و استفن از سلطه‌ی ذهنی کلاوس آزاد شود. اما موفق نمی‌شوند چون ویکی (خواهر مت) که الآن یک روح است، به دلایلی سد راه آنها می‌شود(قبلاً بانی برای نجات جان جرمی، طلسمی را شکست که دروازه بین این دنیا و دنیای ارواح باز شد و ارواح می‌توانستند در این دنیا حضور یابند و ویکی برای اینکه بتواند برای همیشه در این دنیا بماند، باید الینا را بکشد. اما بانی موفق می‌شود برای همیشه دروازه را ببندد).

دیمن، آلاریک و الینا محل زندگی(یک غار قدیمی) مایکل و خانواده‌اش را پیدا می‌کنند که داستان زندگی و چگونه تبدیل شدن مایکل و خانواده‌اش به خون‌آشام در آنجا نقاشی شده. آلاریک، دیمن و الینا پس از جستجوی فراوان، داستان زندگی آنها را می‌فهمند. مایکل فرزندان خود را به خون آشام تبدیل کرد تا دیگر آسیب پذیر نباشند، اما کلاوس با کشتن مادرشان، باعث می‌شود که خانواده از هم فرو بپاشد. کشتن مادرشان را به گردن مایکل می‌اندازد و با این کار ربکا(خواهرش) و آلایژا(بزرگترین برادرش) را با خود متحد می‌کند.(بعدها به دلایلی آلایژا از کلاوس جدا می‌شود)

حالا که الینا تقریباً همه چیز را میداند، پیش ربکا می‌رود و داستان را از زبان او می‌شنود. اما کلاوس به ربکا در مورد کشتن مادرشان دروغ گفته بود و ربکا با شنیدن اینکه کلاوس، مادرشان را کشته خشمگین می‌شود. از طرفی مایکل(که توسط کاترین زنده شده) با استفن و دیمن آشنا می‌شود و همگی درصدد کشتن کلاوس هستند و ربکا هم با آنها متحد می‌شود و با نقشه‌ای زیرکانه کلاوس را به شهر میستیک فالز برمیگردانند. مایکل سلاحی را که با آن می‌توان کلاوس را کشت به دیمن داده بود تا دیمن او را بکشد، اما کاترین یک چیز خیلی خیلی مهم را می‌فهمد(که مایکل به دیمن نگفته بود) و آن را به استفن می‌گوید. اینکه اگر یک خون آشامِ عادی با آن سلاح یک خون آشام اصیل را بکشد، خود آن خون آشام هم کشته می‌شود. استفن وقتی این موضوع را می‌فهمد، جلوی دیمن را می‌گیرد(یعنی اینکه انسانیت استفن دوباره برگشته) و کلاوس هم از این موقعیت، استفاده کرده و مایکل را می‌کشد.

اما دیمن و الینا فکر می‌کنند که استفن برای آزادی ذهنی خود، جلوی کشتن کلاوس را گرفته‌است. حال که استفن آزادی خود را به‌دست آورده، تمام خانوادهٔ کلاوس (که در تابوت هستند) را می‌دزدد و قصد انتقام از کلاوس را دارد. بعداً استیفن متوجه می‌شود که یکی از تابوت‌ها افسون شده و در آن به هیچ وجه باز نمی‌شوند (مادر کلاوس است که از تابوت بیرون می‌آید و وانمود میکند کلاوس را هنوز دوست دارد ولی در اصل قصد کشتن او را دارد اما کلاوس متوجه میشود و مادرش فرار می‌کند.) استیفن از کلاوس می‌خواهد که دورگه‌هایش را از شهر خارج کند وگرنه الینا را به خون‌آشام تبدیل می‌کند. پس از تمام این اتفاقات استیفن آرام تر شده و رابطه‌اش با الینا هم خوب شده. در قسمت ۱۷ دیمن می فهمد به جز آن سلاحی که پدر کلاوس داشت (و نابود شد) سلاحی دیگر نیز وجود دارد که زیر پلِ شهر پنهان شده است. ولی ربکا قبل از دیمن جای آن را می‌فهمد و تمام آن سلاح ها را نابود می کند اما دیمن متوجه میشود که چوپ تابلوهای قدیمی شهر نیز از این سلاح ساخته شده است. او پس از جمع آوری تابلوها آن‌ها را نزد استیفن می‌برد و قسمت ۱۷ با این جمله تمام می شود: بریم چند تا اصیل بکشیم.

در قسمت ۱۸ آلاریک، الینا، دیمن و استفن مشغول ساختن اسلحه‌های از چوب درخت بلوط سفید برای کشتن اصیل ها هستند و اکنون الینا، آلاریک، استفن، دیمن، کارولین و مت هر کدام یک سلاح برای کشتن اصیل ها دارند. کلاوس برادرش فین را مجبور میکند تا با او به مستیک فالز بیاید تا یک جادوگر (مادر بانی) و جرمی رو تهدید کند تا بانی افسون اِستر که آن‌ها را به هم متصل کرده است باطل کند و ربکا در این کار به کلاوس کمک می‌کند. دیمن، استفن ، الینا، کارولین و مت نقشه ای برای کشتن کلاوس دارند. فین حاضر به همکاری با کلاوس نمی‌شد ولی کلاوس از طریق سیج(معشوق فین) او را راضی به همکاری کرد. ربکا برای انتقام از دیمن به خاطر کاری که با او کرد او را شکنجه می‌دهد. الینا از حضور فین و سیج در مستیک فالز باخبر می شود. طبق نقشه اگر یکی از اصیل ها بمیرد بقیه هم می میرند ولی بانی طلسم را قبل از اینکه استفن و مت و الینا فین رو بکشند شکست. بانی، دیمن را در حال شکنجه می‌بیند ولی حاضر به نجات دادن او نمی‌شود و موضوع را به الینا می‌گوید. سیج برای انتقامِ فین به سراغ استیفن می رود ولی چون نسل خون‌آشامی به فین متصل بوده(یعنی فین او را به خون‌آشام تبدیل کرده بود) می‌میرد و آن‌ها از اینجا می‌فهمند که اگر کلاوس را بکشند تمام نسل خون‌آشامی او هم می‌میرند. اما آن‌ها نمی‌دانستند نسل خونی استیفن، دیمن و کارولین به کدام خون‌آشام اصیل متصل می شود. استیفن پیش کلاوس میرود و چوب ها را با دیمن معامله می کند ولی دو تا از چوب ها سر جایشان نبودند و یکی از آن ها را ضمیر ناخود آگاه آلاریک پنهان کرده بوده است برای همین استیفن آلاریک را زندانی می کند تا جای چوب‌ها را پیدا کند او از الینا و دیمن می‌خواهد برای تشخیص نسل خون‌آشامیشان پیش جیمی بروند چون دیمن و استیفن را کاترین تبدیل کرده بود و کاترین را هم رز تبدیل کرده بود. دیمن و النا پیش جیمی می‌روند و از او می‌خواهند که با رز ارتباط برقرار کند تا بفهمند چه کسی رز را تبدیل کرده است اما کال کسی که رز را تبدیل کرده می‌کشد. الینا می‌فهمد به دیمن علاقه دارد. استر مادر کلاوس خون الینا را به آلاریک متصل و او را تبدیل به خون آشام می‌کند وقتی کلاوس می‌فهمد که با کشتن الینا می‌تواند آلاریک را بکشد الینا را زندانی می‌کند و دیمن و استیفن توسط بانی، کلاوس را خشک می‌کنند و الینا را نجات می‌دهند اما بر اثر درگیری سر الینا به میز می‌خورد. دیمن بدن کلاوس را پنهان می‌کند. آلاریک برای کشتن تمامی خون آشام ها اقدام میکند و به انجمن شهر لیست تمات خون آشام‌ها را می دهد. الینا را بر اثر ضربه مغزی به بیمارستان می برند و دکتر از خون دیمن به الینا می دهد. مت می‌خواهد الینا را از شهر خارج کند ولی الینا در بین راه می‌فهمد که آلاریک کلاوس را کشته بنابراین باید برای بودن در آخرین لحظات زندگی بین دیمن و استیفن، یکی را انتخاب کند که استیفن را انتخاب می‌کند و تلفنی به دیمن می‌گوید اگر ما اول همدیگر را دیده بودیم شاید الان با هم بودیم. دیمن نشان می‌دهد که اولین بار قبل از استفن همدیگر را دیده بودند و دیمن کاری کرده بود که الینا این دیدار را فراموش کند. الینا و مت در حال بازگشت هستند که ربکا برای اینکه آلاریک را بکشد ماشین الینا را از روی پل منحرف می‌کند و ماشین داخل رودخانه می‌افتد و آلاریک بر می‌گردد تا دیمن را بکشد. استیفن برای کمک به الینا به زیر آب می‌رود و الینا می‌خواهد که مت را نجات دهد. الینا می‌میرد. با مردن الینا آلاریک هم میمیرد و دیمن این را می‌فهمد و سریع بر میگردد. دکتر خون دیمن را به الینا تزریق کرده ولی نسل خونی کلاوس یعنی (استیفن، دیمن، کرولاین) هنوز زنده هستند چون بانی کلاوس را در بدن تایلر قرار داده است.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 11 مرداد 1393برچسب:خلاصه,فصل,سه,3,خاطرات خون اشام,,ساعت 13:59 توسط VAMPIRE | |


Power By: LoxBlog.Com